یاداشت فرهاد خاکیان دهکردی بر نمایش «خانه ای وجود داشت»
نمایش «خانه ای وجود داشت؟» به کارگردانی مرضیه اشرفیان و مهدی فدایی در نگاه اول میتواند مرزبندیهای رایج و از پیش تعیین شده در دو حوزه را قدر توانش جا به جا کند.
نمایش «خانه ای وجود داشت؟» به کارگردانی مرضیه اشرفیان و مهدی فدایی در نگاه اول میتواند مرزبندیهای رایج و از پیش تعیین شده در دو حوزه را قدر توانش جا به جا کند. اولی کیفیت برخورد هنر نمایش با موضوعات کلی که در این نمایش، تاثیر رسانه بر مردم است و دیگری ریخت شناسی نمایشهای عروسکی که حقیقتا در این سال ها بسیار مظلوم واقع شدهاند.«خانهای وجود داشت؟» تلاش ستایش برانگیزی است در یک برساختگی ابدی، ازلی از مسئله زمان؛ در حقیقت مولفان این نمایش با استخدام معنادار زمان، دست به کنشی خلاقانه در جهت بسط ایدهشان در زمینه مضمون سازی، آن موضوعی که ذکر شد، کردهاند. جهت اجرای درست این ایده و بدل کردن جنگ به موضوعی صرفا رسانهای احتیاج به قصهگویی همه چیزدان داشتهاند که البته محقق شده است و در روند نمایش نیز از دو خاصیت چشم نواز برخوردار است: اولی حضور فعالش در شمایل نمایش به عنوان بازیگر- قصهگو که در قاب یک تلویزیون به نمایندگی از رسانه گرفتار است و در حین نقشپذیری نمایشی در پیشبرد روایت و کشمکش های داستانی، به نوعی نیز در جایی دیگر، در کاربردی نمادین مسئله داستانی را شکل میدهد. این قصهگو که نقشش را حدیث اعراب، بازیگر نوجوان، بسیار درخشان ایفا میکند، هم در سطح اجرای نمایش در نگاه اول و هم در سطح معناشناختی به صورت نمادین، حقیقتا استانداردهای یک نمایش عروسکی را بهبود میبخشد.آقای A و آقای B دو برادر در سرزمینی لامکان هستند که هر کدام به مثابه هر کسی در هر کجا مسئله خود را اول بار با نوع بشر و دوم بار با مخاطبان هر اجرای نمایش شریک میشوند تا تجربه های شخصی ایشان را هم در کنشی فعال با موضوع، به صورت ذهنی درگیر کرده باشند. توفیق اصلی مولفان نیز در این نمایش بازآفرینی همین مسئله بوده است.یک جنگ «حیدری، نعمتی» که به دست رسانه رخ میدهد، این دو برادر و شهرشان را به نیستی میکشاند. دقیقا همینجا دال گورستان نیز، صرفا از یک محدوده مکانی با معنایی مشخص، تکامل یافته و تحت عنوان نیستی عمومی معنایی نو پیدا میکند. بدیهی است که رسانه در این نمایش، نه در شکل پرسوناژی سیاه و منفی، بلکه به معنای واقعی رسانه رخ نمایی میکند. کلیت نمایش نیز در حقیقت بازنمایی همین ویژگی پراگماتیک رسانه در جهان امروز است.در فضاسازی این نمایش نیز مولفان، موفق بودهاند با به کارگیری از امکانات عروسکگردانانی همدل که توانسته اند با بهره بردن از یک جور دوستی ساختگی با دو شخصیت اصلی نمایشی، صرفا به جای عروسکگردان، وارد بطن نمایش شوند و در عین ایفای نقشهای حرفهای خود در تئاتر عروسکی، شخصیتهای فرعی در متن نمایش هم باشند. در اینجا باید به کیفیت عروسکگردانی و صدا پیشگی نیز اشاره کرد که اگر در بالا حرف بر سر گسترش کیفیت نمایشهای عروسکی در ایران میشود و اینکه همین نمایش میتواند نمایندهای باشد در جهت جدی گرفته شدن این نوع از نمایش در سالهای اخیر، بخش بزرگیاش مدیون وضعیت عروسک گردانی و فضاسازی نمایش است. در فضاسازی از امکاناتی همچون پخش انیمیشن نیز استفاده میشود که در جهت بسط معنایی، محتوای نمایش در ساختار کار، خوش نشسته است.نمایش عروسکی «خانهای وجود داشت؟» آشکارا از عدم انسجام روایی رنج میبرد. مشخص است که کیفیت پاره دوم، در متن نمایشنامه، ابدا به قوت پاره اول نیست و آنجایی که قرار بر شکلگیری پایان بندی است، مولفان گمراه بین پایان نمایش در بستن موضوع یا پایانش در روایت گیج شدهاند و با رضایت دادن به اول، در اجرای پایان بندی موفق در درام شکست خوردهاند. هر چند این مهم به دلیل جلوههای بصری و کیفیت خوب کارگردانی، فضاسازی و بازی و بازگردانی چندان آزار دهنده نیست.