در حال بارگذاری ...
نقدی بر تئاتر «شب سهراب کشان»

معماری تئاتر «تئاترفیزیکال»

در کار شب سهراب کشان فرم درست دارای یک وحدت ارگانیک است وحدتی پیش تعریف شده مانند آیین چوب بازی یا گر گرفتن آتش...

محمود رئیسی، معماری تئاتر، این واژه ای است که من برای گونه ای از تئاترهای فرم گرا یا به تعبیر تازه ای که خود تئاتری ها آن را استعمال می کند" تئاتر فیزیکال " به کار می برم.
طراحی صحنه برای این گونه از تئاتر مانند معماری دارای سه عنصر فرم، فضا و دید است با تاکید بر این نکته کهخاصیت فرم و فضا در این نوع از تئاتر متصل به ذات دید است یعنی نه تقدمی برای فهم و ادارک یک اثر فرمیک وجود دارد نه تاخری.
می خوام از همین ابتدا وارد بحث فرم شوم، اما نه فرم دوران فرمالیست های روسی، بلکه فرم که طراحی آن بر اثر یک حجم با یک عنصر زمانی است، یعنی یک میلیمتر خطا در هارمونیای فرم مصادف با فرو پاشی طراحی و معماری یک تئاتر از این دست.
برای همه شاید بجز تعدادی انگشت شمار منتقد، فرم به منزله  همان فضاست یعنی ادراک از فرم براساس فضای درونی تئاتر شکل گرفته است اما از قضا فرم در تئاتر شب سهراب کشان یک بعد بیرونی است یعنی بسان معماری دارای حجم است و دارای بعد.
این نوع شیوه طراحی در تئاتر نایاب است و تئاتر برای حیات خویش و تبدیل نشدن به تئاتر های رادیویی نیازمند سوق یافتن به این درجه از بیان زبان بر محور فرم می باشد.
فرم و زیبایی شناسی در عالم فلسفه هنر بحثی قدیمی یا حداقل چالشی که به محض ورود به این مساله با رد و نفی مخاطبان همراه است. مخاطبانی که درام را در داستان جستجو می کنند و اگر منطق تئاتر بر پایه داستان شکل نگرفته باشد. تئاتر فنای خود را رقم زده است.
در این خاستگاه فرم، محتوا ، موضوع و ماده چهار عنصر حیاتی تئاتر را رقم می زنند و تئاتر شب سهراب کشان خواسته یا ناخواسته فرم را در قالب یک ابژه به کار می برد چه این که زمانی که دوچرخه بر روی صحنه بروز می کند ، تاریخ روایت نا متوقفی خود را بر ذهن مخاطبان مانند چکش فرو می آورد و شگفتا که این فضا درست در منطق دید فرم به حرکت در می آید.
فرم برای ما یا فرم خاص است یا فرم مشترک آن گونه که ریچارد الدریج گفته است، فرم، الگو و چینش اثر هنری می‌تواند به دو صورتِ متمایز لحاظ شود: «فرم مشترک» و «فرم خاص». فرم مشترک، چینش یا شیوه ترکیبی است که می‌تواند در آثار هنریِ مجزا به صورت مشترک حضور یابد. فرم مشترک شامل مواردی از این قبیل است: فرم سونات در موسیقی، فرم غزل ایتالیایی، تنظیم اجزاء درام بر اساس وحدت‌های سه گانه و کلاسیکِ زمان، مکان و کنش و چینش مثلثیِ تصاویر متعدد در نقاشی‌های تاریخی یا داستانی.
حالا در کار شب سهراب کشان فرم درست دارای یک وحدت ارگانیک است وحدتی پیش تعریف شده مانند آیین چوب بازی یا گر گرفتن آتش که هر کدامشان این وحدت را در خود حفظ می کند اما شاید به دلیل ضعف در بازی ها اجرای این فرم جایی نیمه تمام می ماند.
مهدی حسام الذاکرین در این زبان تئاتر خود را بر پایه فرم تضاد و قرینه به کار می برد، درست در زمانی که مخاطب وجود شی ء را دنبال می کند ، فرم جوهری با نمایش یک حلاج یا پنبه زن نمایان می شود و بعد در خط روایی فرم در پرده ای دیگر بارش سپیدانه خوانش سپیدی را برای مخاطب رقم می زند. 
در نمایشنامه که برگرفته از زبان بیژن نجدی است ، کشمکش ساکن انتخاب درستی در بیان است و اینکه مخاطب مدام به دنبال کشمکش تصاعدی با مولفه هایی جدال ،بحران ،حوادث باشد نمی تواند در کنار این فرم و فضا در شب سهراب کشان بیاید.
در اصل داستان کودکی ناشنوا بی هیچ شناختی از محیط پیرامون پای پرده نقالی خوانی می نشیند تا مرگ سهراب را بشنود اما هیچ چیزی نمی فهمد درست مثل مخاطبان که باید در این اثر زبان فرم را از روی نشانه های ارائه شده بشناسند و در نهایت در جوهره دید،درست زمانی که هم به دنبال اشتراک نقطه ضعف می گردند،  کارگردان پرده ای پاره را نشان می دهد که عدم قطعیت را با زیرکی به رخ مخاطب خود می کشاند.
نکته : شاید نوع بازیگران این تئانر یا انتخاب غیر هارمونیک جنس بازیگران می توانست به بیان این فرم ، فضا و دید بیشتر کمک کند اما کارگردان در این بخش هم ریسک کرده و بازیگرانی با ترکیب هارمونیک از نظر سن و قد و اندازه انتخاب کرده بود و این شاید پاشنه آشیل سهراب کشان حسام الذکرین باشد.

 




نظرات کاربران