در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش«حاشا»منتخب جشنواره تئاتر استانی

«حاشا»تئاتر تجربی ، فرایند کارگاهی

نمایش«حاشا» به کارگردانی امیربهاور اکبرپور از نوع تئاترتجربی است که به گفته ی خود عوامل اجرایی در یک فرایند کارگاهی و با مشارکت خلاقانه همه‌ی اعضای گروه ازتولید نمایشنامه تا مرحله‌ی اجرا شکل گرفته است.

 محمدرضاسمیع قهفرخی، اجرای خوب و متفاوت این اثرنشانه‌ی این واقعیت است که نسلی پویا، باهوش، خوش فکر و اهل مطالعه وارد عرصه تئاتر استان چهارمحال و بختیاری شده‌اند. جوانانی که می‌توان آینده‌ی خوبی برای آنها متصورشد. دراینجا نقش فراز مهدیان که یکی ازشاعران و داستان نویسان خوش قریحه‌ی استان است در ارائه‌ی ایده، ساختار زبان و پرداخت شخصیت‌های نمایش انکارناپذیراست و به راحتی می‌توان ردپای این نویسنده را در سراسر کار مشاهده کرد. اما چیزی که اهمیت ویژه دارد نفس همیاری وهمکاری گروهی دراین اثراست. کاری که امروزه درجهان نمایش معمول ومتداول است.

این اثر همانند فضای رایج در آثار مدرن روزگار ما هرگز نخواسته برای مخاطب خودش اظهار فضل کند و نسخه بپیچد بلکه مخاطب را با یک فضای ملموس مواجه می‌کند تا با کارکترها همزادپنداری کند.

نمایش حاشا نسبت به تجارب تئاتراستان ما ساختاری نو و متفاوت دارد (هرچند تجارب اندکی در این زمینه بوده) ومی‌توان گفت در روند نمایشنامه نویسی بیشترتحت تاثیر تکنیک داستان نویسی است تا سنت‌های رایج در نمایشنامه نویسی. اگرچه نمی‌توان برای هنر از پیش قالب تعیین کرد اما می‌بینیم در این اثر خرده روایت‌ها و تکه پاره‌های داستانی وجود دارند که تماماً از ذهن زنی که خود روانپریش است وتازه نقش یک درمانگر را هم دارد روایت می‌شوند. با این حال هرگز عوامل اجرایی نخواسته‌اند به سمت قواعد یک اثر اکسپرسیونستی بروند. زبان نمایش و خرده روایت‌ها به ما یادآوری می‌کنند که همه‌ی این داستانک‌ها را باید در یک بستر رئالیستی ببینی وهمین اثر را ویژه می‌کند.

درمجموعه‌ی روایت‌ها داستان سرگشتگی وتنهایی وغربت آدمها به تصویرکشیده می‌شود. وجه مشترک همه‌ی کارکترها در دل داستانک‌ها، دوری آدمها و غریبانگی هست که نسبت به هم دارند. همه باهمند و بی‌هم.

نمایش«حاشا» بی آنکه ژست فمینستی به خود بگیرد خواسته یا ناخواسته دراین خرده روایت‌ها یک وجه اشتراک دیگر را در خود جای داده و آن اینکه درهمه‌ی این داستانک‌ها زن قربانی شرایط موجوداست.

شاید در نگاه اول بتوان بر اثر خرده گرفت و پرسید وقایع جاری دراثر با کدامیک از رویکردهای سیاسی، اجتماعی، روانشناسی و فلسفی تحلیل ونقل ونقد شده‌اند؟

شاید پدیدآورندگان این اثر تحت تاثیر جریان‌های ادبی جهان امروز، فردیت آدمها برایشان مهمتر از همه چیز است. یا شاید دنیای مدرن باظهور و بروز بیماری‌های پیچیده‌تر در زندگی بشرکنونی به ما حکم می‌کند تا چنین برخوردی با دنیای اطرافمان داشته باشیم.!! و قطعاً خالق چنین آثاری هوشمندی مخاطب امروز را در مواجهه با این دسته آثار مدنظر دارند.

زبان نمایشنامه برای ایجاد اتمسفر خاص و فضاسازی مناسب است اماساختار زبانی به مفهوم دراماتیکی آن کمترتوفیق داشته. بنابراین نوعی عدم پیوستگی دراثرمشهوداست.

شاعرانگی که در بعضی از مقاطع اثر دیده می‌شود برای من بیننده نشانه‌ای است که از بکارگیری اشیا در صحنه، نور و طراحی صحنه و رنگ‌ها به راحتی عبورنکنم وبه دنبال یک مفهوم ثانوی دراثرباشم.

کارگردان علی‌رغم تنوع کارکترها و تعدد پرسناژ توانسته از مجموعه‌ی بازیگران بازی گاهی خوب وگاهی قابل قبول بگیرد ولی باید گفت همچنان تا یکدست شدن بازی‌ها هنوز فاصله داریم. کما اینکه شکل برخورد با کارکترها هنوز با یک تعریف منسجم صورت نگرفته. دراینجا قوت وضعف مطرح نیست. بحث تعریف از شخصیت وبرخورد با اوست. نگاه کنید به بازی انرژیک خانم نجفی و بازی درونی خانم جعفری. آیا اینها دارای هارمونی وهمگونی هستند؟

اثر همچنان می‌تواند منسجم‌تر و قوی‌تر باشد. به امیربهاور جوان که صاحب قلمها و شاعرانی همچون فراز مهدیان، مهدی سمیع و پریساجعفری را به صحنه دعوت کرده باید تبریک گفت. او در جشنواره نشان داد هم اخلاق مداراست و هم هنرمند و اگردر تواضعش پایداری کند مردی بزرگ خواهدشد.

                                




نظرات کاربران