رضا گشتاسب داور سی و چهارمین جشنواره تئاتر چهارمحال و بختیاری:
تئاتر استانها باید نشانههایی از بافت فرهنگی، اقلیمی داشتهباشد
رضا گشتاسب داور سی و چهارمین جشنواره تئاتر چهارمحال و بختیاری میگوید چیزی که من در تئاتر استانها دوست دارم ببینم، نشانههایی از بافت فرهنگی، اقلیمی، سنتی و رفتار فولکلور است. اینکه تئاتر، برچسب استان خود را داشتهباشد به مفهوم اصیل هویت گرایی در استانهاست.
به گزارش خبرنگار ایران تئاتر در چهارمحال و بختیاری، سی و چهارمین جشنواره تئاتر استان چهارمحال و بختیاری به دبیری قاسم اسماعیلی دهکردی 25 تا 28 آبان ماه 1401 در شهرکرد در حال برگزاری است. و رضا گشتاسب نویسنده و کارگردان، یکی از داوران این رویداد نمایشی است.
رضا گشتاسب درباره تئاتر استانها گفت: «چیزی که من در تئاتر استانها دوست دارم ببینم، نشانههایی از بافت فرهنگی، اقلیمی، سنتی و رفتار فولکلور است. اینکه ببینم تئاتر، برچسب استان خود را دارد. این نه به معنی پاستورال نگری و روستایی گری بلکه به مفهوم اصیل هویت گرایی در استانهاست. در اینجا است که ما میتوانیم بفهمیم یک اثر دارای طرح مسئله است و نسبتی با دنیای پیرامون خود دارد. در تئاتر باید به لایههای پنهان معضلات اجتماعی پرداخته شود. بسیاری از آثار این دوره از جشنواره، نسبت خودشان را با جامعه خود مشخص نمیکنند و مسئلهشان، دغدغه مردم نیست. به همین لحاظ است که در الگوی گسترده ارتباط بین تولیدکننده اثر با مخاطب قرار نمیگیرند.»
او افزود: «بعد از اتفاقات کرونا، تئاتر استانها افت جدیای داشت. با ازسرگیری جشنوارهها دوباره روح پیشرفت و پویای هنری به این عرصه بازگشت. آثار راهیافته به جشنواره سی و چهارم استان چهارمحال و بختیاری، جدای از موضوعات و رویکردها، تقریباً در یک سطح نزدیک به هم هستند و این قضاوت داورها را سخت میکند.»
این کارگردان و نمایشنامهنویس کشور توضیح داد: «لذت بردن از یک اثر به معنای فهم یک اثر نیست و از سویی حتماً نباید مخاطب، اثر را بفهمد. تئاتر، در سطوح مختلف با آرایش بندی دانایی مخاطب سروکار دارد. ارتباط مخاطب با اثر هنری در لایههای متفاوت است. مخاطب تئاتر، بسیاری از مفاهیم را بهواسطه نوع دانایی که از مطالعه و زیست خود دارد، نمیتواند منظور گروه تولیدکننده را دریابد اما اگر دغدغه تولیدکنندگان، دغدغه مردم و مخاطب باشد و راه برقراری ارتباط، درست انتخابشده باشد، مخاطب لذت خواهد برد ولو اینکه تمام آنچه قرار است بفهمد را نفهمد؛ بنابراین یک حلقه مفقودهای در تئاتر شهرستانها وجود دارد و آن حذف مسئله، راه برقراری ارتباط و طرح مسئله با مخاطب است.»
او در پاسخ به این سؤال که ضعف نمایشنامهنویسی در تئاتر استانها را چگونه باید برطرف کرد گفت: «زیباییشناسی، فهم و استاتیک طراحی میزانسن در کارگردانی، طراحی صحنه، نورپردازی، موسیقی و بازیها در تئاتر ما به همان میزانی که نمایشنامهنویسی دارای ضعف است، ضعیف هستند. مشکلات در نمایشنامهنویسی، مربوط به نوع برخورد ما با نمایشنامهنویسی است؛ زیرا نمایشنامهنویس بهندرت از این راه قادر به امرارمعاش است بنابراین در نوشتن، کمتر وقت و دقت میگذارد. عوامل دستاندرکار نمایش هم به خاطر کمبود امکانات، با نمایشنامه همراه نمیشوند.»
گشتاسب ادامه داد: «دیگر مشکلات نمایشنامه در این است که اعتبار روایت امروز به تجربه شخصی است و نمایشنامهنویسان امروز ما، این تجربههای زیسته را فراموش میکنند. نمایشنامهنویس باید تجربه زیسته خود را در قالب تکنیک و قواعدی که آموخته، با تسلط کامل، قواعد تازه خودش را خلق کند. نمایشنامهنویسان ما تجربه دیگران را مینویسند و این برای تماشاگر، ملالآور است، چون نتیجه کنش و واکنش بازیگرها را میداند و حدس میزند. نویسندگان باید آنقدر جدی گرفته بشوند که در خلق اثر پیشرو باشند. ما باید به ازای هر نمایشنامه یک فکر و ایده جدید در نمایشنامهنویس داشته باشیم و بتواند لذت کشف ناشناختهها را با تماشاگر به اشتراک بگذارد.»
او درباره آموزش در تئاتر امروز گفت: «بخش زیادی از یادگیری هنرجویان تئاتر در کتابهای مربوط به نمایش نیست بلکه در مطالعات بینرشتهای و نیز رجوع به تجربه زیستی است. زندگی کردن بین مردم و آموزش دیدن از آنها و گفتن از دغدغههای مردم به یادگیری هنر تئاتر کمک میکند. جامعهشناسی، روانشناسی و روانکاوی، مردمشناسی، ریختشناسی رفتارها، بسته آموزشی برای هنرجویان تئاتر است. آموزش، صرفاً در فنهای درامنویسی و نمایشنامهنویسی غیر دراماتیک و ... تنها راه موفقیت نیست.»
این هنرمند هنرهای نمایشی درباره تغییرات که هرساله در جشنوارههای تئاتر صورت میپذیرد ادامه داد: «قطعاً تغییر و بازنگری در رفتارها و سیاستهای برگزارکنندگان جشنوارهها پسندیده است ولی چیزی که ما در طی این بیست سال اخیر دیدم، این تغییرات منجر به یک اتفاق بهتر نشده است.»
او افزود: «حذف تئاتر منطقهای دلایل خودش را داشته است. ازجمله آن، مسائل مالی و جدی نگرفتن تئاتر است که باعث حذف جشنوارهها میشود. من بارها گفتهام که گروههای تئاتر استانها در قطبهای جغرافیایی حرکت میکردند تا به یک منطقه برسند. این شرایط، روزبهروز بدتر میشد و کرامت هنرمندان بهواسطه مسائل اقتصادی زیر سؤال برده میشد. ولی مسئولین آن نمیدانند که با حذف جشنواره مناطق چه قسمی از خلاقیت را نادیده گرفتند. ارتباط بین گروهها و تجربهاندوزیهایی که در این جشنوارهها اتفاق میافتاد، از دست رفت. تغییر سیاستها در این زمینه باعث دلخوری، سرخوردگی و دلزدگی هنرمندان میشود. راه برونرفت از این ماجرا شناخت دردها و دغدغههای هر استان به شکل جداگانه و تدوین یک اساسنامه جدی از صاحبان اندیشه است.»